به نظر من اصلا نداشتن یه چیز بهتر از کم داشتنه

مثل دیشب که به مامانم گفتم از اون شکلات خوشمزه ها برام بخره وگفت باشه پنج تا دونه بردار

بهش گفتم اصلا نمیخام

یا نخر یا اگه میخری زیاد بخر



من یه داداش بزرگ تر دارم

چیزی که خیلی از دوستام و دخترا ارزوی داشتنش رو دارن

اما این درست مث همون شکلاته میمونه

اینکه رابطه ی من و داداشم اونجوری که من دوست دارم باشه نیست

مثل همون پنج تا دونه شکلاته

که ترجیح میدم اگه میخاد کم باشه اصلا نباشه


داداشم رو دوست دارم.خیلی هم دوستش دارم

و دلم میخاد حالا که یه داداش دارم واقعا رابطه ی خوبی با هم داشته باشیم


حدود دو هفته ی دیگه از مرخصی سربازی میاد

دلم حسابی براش تنگ شده

اما واقعا نمیتونم تصور کنم

که وقتی دیدمش چیکار کنم

دلم میخاد بغلش کنم و ببوسمش

بهش بگم دل تنگش بودم

بهش بگم جاش چقدر خالی بود

بهش بگم هیچ وقت دلم نمیخاسته با یه پسر برم بیرون

چون همیشه دوست داشتم با اون برم بیرون

ولی اون

اون همیشه دوستاش رو به من ترجیح داده


من اصلا کینه ای نیستم

اما هیچ وقت اون شبی رو یادم نمیره که میخاس با دوستاش بره بیرون

و من تمام روز رو تو خونه تنها بودم

بهش گفتم زنگ بزن قرارتو با دوستات کنسل کن

بیا با هم بریم بیرون

هر چقدر خواهش کردم گفت نه

نمیتونم کنسلش کنم

گفتم خب من که میشناسم دوستاتو

منم باهاتون میام

و بازم گفت نه

اون شب رو خوب یادمه

و گریه های بعدش رو

ولی بازم دوستش دارم

با اینکه میدونم وقتی که برگرده بازم بیرون رفتن با دوستاشو ترجیح میده



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها